سلام آسمان! مدرست دیگه نیست، ولی خاطرت هست. توی دفتر نقاشی من هستی. یادته می گفتی وقتی بزرگ شدی معلم میشی؟ حالا من هر شب تو رو می کشم، توی مدرسه... تو هنوز زنده ای تو قصه هام...
من یه دانش آموزم. عاشق نوشتن، نقاشی و آدم ها...
این وبلاگ رو ساختم تا صدای اونایی باشه که صدایی ندارن.
تا نشون بدم توی تاریکی، بچه ها هنوز می تونن روشنایی بیارن.
اینجاف قصه های واقعی از جنگ با رنگ و شعر زنده میشن...